- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت چـشـم تـاریخ در آن حـادثـۀ تلخ چه دید که زمان مویهکنان از گذر خاک گذشت سر خورشید بر آن نیزۀ خونین میگفت که چهها بر سر آن پیکر صدچاک گذشت جـلـوۀ روح خـدا در افـق خـون تو دیـد آنکه با پـاى دل از قـلـّۀ ادراک گذشت مرگ هرگز به حریم حَرمت راه نیافت هر کجا دید نشانى ز تو چالاک گذشت حرِّ آزاده، شد از چشمۀ مهرت سیراب که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت آب، شـرمـنـدۀ ایـثـار عـلـمـدار تـو شـد رود بیتاب کنار تو عـطـشـناک گذشت بر تو بـسـتـند اگر آب، سـوارانِ سراب دشت، دریا شد و آب از سر افلاک گذشت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
شادی هر دو جهان بیتو مرا جز غم نیست جـنّت بیتـو عـذابش ز جهـنم کم نیست در دم مـرگ اگـر پـا به سـرم بگـذاری عمر جاوید به شیرینی آن یکدم نیست تا خـدایی خدا هست، لوای تو به پاست زآنکه جز دست خدا، حافظ این پرچم نیست هـم خـدا دانـد و هـم عـالـم و آدم دانـنـد که به جز رایت عشق تو در این عالم نیست ملک هستی همه ماتمکدۀ توست حسین جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند اهـرمـن را شـرف داشـتن خـاتـم نیست گـریه بر پیکـر مجروح تو باید همه دم که جراحات تنت را به از این مرهم نیست تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو پایۀ ظلم که در دار جهـان محکم نیست سائل توست کسی کز تو، تو را خواهد و بس آنکه شد طالب تو در طلب دِرهم نیست داد مظلـومی تو مُلک خـدا را پُـر کـرد عالمی نیست که با یاد غمت، دَرهم نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
گـریه کـنـد برای تو بیاخـتـیار، چـشم بخشید از این جهت به بشر کردگار، چشم نـذر نـگـاه سـوی تو میشد تـمـامشـان گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم کـمـتر شـود از آتـش دوزخ هـراس او هر قـدر بـیـشـتـر بـشـود آبـدار، چـشم لطـفـاً زمـان مرگ قـدمرنـجـه کـن بـیا چشمش به راه توست میانِ مزار، چشم گـفـتـند به وضوح نـظر میکـنی به ما هرگاه میشود وسط روضه تار، چشم وقـتی شـنـید زخـم تـنت بیشـمار بـود خون گریه کرد پای غمت بیشمار، چشم مـیدیـد ذرّه ذرّه تـنت را به هـر کـجـا در قتلگاه هرچه که میکرد کار، چشم زینب تمـام راه نـگـاهش سوی تو بود او بـرنداشت از تویِ نیـزه سوار، چشم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
نـزدیکتـری از رگِ گردن به گدایت مـائـیم و طـوافِ حـرم کـرب و بلایت هر جای جهان مینگرم نام تو آنجاست از هر نظر انگـار شـبـیـهی به خدایت گـشـتـیـم تـمـامی جـهـان را و نـدیـدیم شیرینتر و دلچسبتر از شور عزایت در روز قیامت که جهان دور تو جَمعست بـگـذار که مـا نـیـز بـیـفـتـیـم به پـایت بگـذار که من نـیـز گـرفـتـار تو بـاشم یک جرعه بنوشان به من از جام بلایت پَرسوخته چون فطرس و دلسوخته چون حُر مـن آمــدهام بــاز بـه امـیــد عـطـایـت ای آنکه جهان تکیه به دستان تو دادهست حالا چه شده تکیه زدی خود به عصایت؟ با خوود و سپر رفت به میدان علیاکبر از مـعـرکه برگـشت ولی بـین عـبایت دیـدنـد مـلائک هـمگی گـوشـۀ گـودال آغـوش گـشـودهسـت خـداونـد بـرایـت بر نیزه شدی قاری قرآن، چه شکوهی ای آنکه دل از فاطمه میبُرد صدایت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
وقتی همهجا شُهره به عنوان تو باشیم باید که فقط ریزهخـور خوان تو باشیم خیرالعمل این است که ارباب تو باشی ما هم یکی از مُـزد بگـیران تو بـاشیم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
آن روز که به داغ غـمـت مبـتلا شدیم دل خـونتـر از شقـایق دشت بلا شدیم ممـنـون از اینـکـه آمدی آقای ما شدی ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در عرفه
«یا صاحِبِی فِی وَحـدَتِی» یـاور ندارم با تو ولی بـاکـی از این لشکـر ندارم از ابـتـدای راه گـفـتـم «حـَسـبِـیَ الله» نقشی به جز این، روی انگشتر ندارم مـن آسـمـانـم را بـه تـو تـقـدیـم کـردم دور و برم یک ماه، یک اخـتر ندارم دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است درد من از این نیـست که یـاور ندارم «یا رادَّ یوسف عَلَی یعـقـوب» بنگـر دیگر عـلی اکـبر، عـلی اکـبـر نـدارم «یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت غیر از همین لالـه، گـلی دیگر ندارم دارم سَر و سِرّی در این هنگامه با تو میآید آن ساعـت که دیگر سـر ندارم با عضو عضو پیکرم میگـویم اینک ترسی ز تیـر و نیـزه و خـنجر ندارم هر زخـم با تو حـرفهایی تازه دارد ذکری، منـاجـاتی از این بهـتـر ندارم این شمرها احساسـشان را سر بریدند اینها مـسـلـمـانانـد؟ نـه بـاور نـدارم هم زنـدهام با اشک هم مـقـتـول اشکم از راز خـود پـرده چـگـونه بر ندارم
: امتیاز
|
مناجات عرفاتی و مدح و منقبت سیدالشهدا علیهالسلام
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را بـرسـانـد به دعـای عـرفات یا حسین بن علی عشق، دعای عرفهست عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات پشت بر کعـبه نکردی که چنان ابراهیم به منا رفته ای با سر پی رمی جـمرات تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی، تو همه صوم و صلات ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق که هـم آئـین صـفـاتی و هم آئـیـنـۀ ذات مـرحــبــا آجــرک الله؛ بــزرگــا مــردا نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات شعر ناقـابل من چـیست که نذر تو شود جان ناقابل من چیست که گویم به فدات تو کدامین غـزلی عـطر کـدامین ازلی؟ از تو گـفـتن نتـوانـنـد چرا این کـلمات؟ جبل الرحمه همین جاست همینجا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
: امتیاز
|
مناجات عرفاتی و مدح و منقبت سیدالشهدا علیهالسلام
عـرفـه آمـد و مـهـمـان حـسـیـنـیم هـمه خـیره بر رحـمت دسـتان حسیـنیم همه عـرفه آمد و ما کـرب و بـلایی نـشدیم بازهـم پـاره گـریـبـان حـسـیـنـیـم هـمه وسط روز رسـیـدیم و هـمه میبـیـنـنـد عاشق و بیسر و سامـان حسیـنیم همه دردمـندانه به دنـبـال طـبـیـبی هـسـتـیم در پـی نـسـخـۀ درمـان حـسـیـنـیم همه حرفِ جـود است بیا ذکـر کریم آوردم عـاشـق ذکرِ حـسـن جان حسـیـنیم همه ذکرِ الـعـفـو نـگـفـتـیـم ولی بخـشـیـدنـد ما بدهـکـار به احـسـان حـسـیـنـیم همه او مـنـاجـات کـنـد کـار هـمه میگـیـرد تشـنـۀ وادی عـرفـان حـسـیـنـیـم هـمـه عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب در ره عـشـق به قـربـان حـسـینیم همه اشک ما خـرج برای غـم اغـیـار نـشد روزگاری است که گریان حسینیم همه آتش سینۀ ما از غـم یک بیکـفن است داغـدارِ تـن عــریـان حـسـیـنـیـم هـمـه چشمهایش سرِ تشـنه شدن از کار افتاد کـشـتگـانِ لب عـطـشان حـسـیـنیم همه ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم مـات از جـود فـراوان حـسـیـنـیم هـمه خیزران سنگ نوک نیزه مراعات کنید ما اسـیـر لب و دنـدان حـسـیـنـیم هـمه
: امتیاز
|
مدح و مناجات شب جمعه ای با سیدالشهدا علیهالسلام
شب جمعه است هوایت نکـنم میمیرم یادی از صحن و سرایت نکنم میمیرم ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی از فـراق تو شـکـایت نـکـنـم میمـیـرم سجده بر خاک شما سیرۀ هر معصومیست سجـده بر تـربت پـایت نـکـنم میمـیرم دوریت درد من و نام تو درمان من است تا خـود صبـح صـدایت نکـنم میمـیرم به دعـا کـردن تو نـوکر این خانه شدم هر سحر، شکـرِ دعایت نکـنم میمیرم وضع من را به خدا روضۀ تو سامان داد من اگـر گـریـه برایت نکنم مـیمـیـرم جـان نـاقـابـل من کـاش فـدای تو شـود اگر این جان به فـدایت نکنم؛ میمیرم! شعرهایم همگی درد فراق است ببخش صحبت از کرب و بلایت نکنم میمیرم
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
تا بفـهماند به من طعـم محبت را حسین در دلـم انداخـته شوق زیارت را حسین هر قَدَر که با گنه گشتم جدا از رحمتش از قضا تغییر خواهد داد قسمت را حسین هرکه آمد تحت قبه مستجاب الدعوه شد زیر دینِ خویش بُرده استجابت را حسین ان لقتل الحسین...؛ آتش به پا شد در دلم لحظهای هم کم نکرده این حرارت را حسین آب اگر از دشمنانش خواسته، کرده تمام بر تمام دشمنانِ خویش حجّت را حسین دست و پا میزد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا میکرد اسباب شفاعت را حسین عدهای شمشیر و نیزه، عدهای سنگ و عصا بر تن خود داشت انواع جراحت را حسین زخمهای او زیاد و اشکهای ما کم است میپذیرد باز از ما این بضاعت را حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
مجنونم و این عشق تدبُّر شدنی نیست دلـدادۀ کـوی تو تــمسخُـر شدنی نیست گفتند بهشت است، ولی بهتر از آن است بین الحـرمین تو تـصـوُّر شدنی نیست وصـل تو میـسّـرشـدنی هـست ولی تا من دور نگردم ز تکـبُّر، شدنی نیست رزق تو کم و بیش به من میرسد ارباب نانی که به من میدهی آجُرشدنی نیست آبم بـدهی یا نـدهی، هرچه تو خـواهی این تشنه لب از دست تو دلخور شدنی نیست من گرچه کـنهکـار و بدم؛ لیک نرانم این کاسۀ خالی همهجا پُر شدنی نیست این ظرفِ نجس پاک نشد، ای همه پاکی با بیادبی هـیچ کسی حُـرشدنی نیست بایـد بــپذیـریّ و بخـواهی تو، وگـرنه این سنگِ سیهدل بخدا دُر شدنی نیست خاک کـف پای تو شدن میشد اگرچه حالا که شدم اهل تظاهر، شدنی نیست میشد دل من نـرم شـود، بشکــنـد اما وقتی نخورَد شیشه تلنگُر، شدنی نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
ای در منای عشق خدا جانفدا حـسین در پیـکـر مـبـارزه خـون خـدا حـسین ای پاکتر ز پـاکی گـلبرگهای یاس روی زمین ز چهـرۀ تو دلگـشا حسین انسان، ولی فـراتر از انسان خاکزاد بـا آیـههـای نــور الــهـینـمـا حـسـیـن مطلوب دل، موافق خاطر، انیس جان زنگـار غـمگـرفـتـۀ دل را جـلا حسین پـایـنـده در خـیـال زمـانهـا و قـرنها در مـعـبر گذشت زمـان دیـرپـا حسین سـردار بـیمـبـالـغـه در عـرصۀ نبرد سرباز بیمـضـایـقه در کـربـلا حسین در جنگ عاشقانه، پذیرایِ مرگ سرخ با ظلم در نبرد به شمشیر «لا» حسین نام تو عـطر سـینۀ خـونـین لالههاست بـویت در آسـتـین بـهـاران رها حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
هـنوز شوق تو بـارانی از غـزل دارد نـسـیم یک سبـد آئـیـنـه در بـغـل دارد خوشا به حال خیالی که در حرم مانده و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد بـه یـاد چـایـی شـیـریـن کـربـلایـیهـا لبم حـلاوت «احلی من العـسل» دارد چه ساختار قشنگی شکـسته است خدا درون قالب ششگوشه یک غزل دارد بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ بـگـو مـحـبت ما ریـشـه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانهٔ خون که روسـیـاهـی ما نـیـز راه حـل دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبانِ اشکهای بیصدا گـفتم حسین یاد تو شـرط قـبـولی نـمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین ماند هَل مِن ناصِرَت بیپاسخ اما بارها آمد از کربوبلا لبیک تا گـفتم حـسین نام زهـرا را شـنـیدم هرکجا گفتم علی نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین کُلُّ أرضٍ کربلا؛ من تازه میفهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو با دلی غـمبار گفتم کـربلا؛ گفتم حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات ماه صفری با سیدالشهدا علیهالسلام
گـفتم حسین و یا حـسیـنش آمد از جانم هر یا حـسیـنم داشت خـیر خـتم قـرآنم تا روضه رفتم روح من را کربلا بردند فـرش حـسیـنـیـهست قـالـی سـلـیـمـانـم از میوۀ جنت مگو با من که یک عمر است طعـم غـذای روضه رفـته زیر دنـدانم او عاشقم شد یا من اول عاشقش گشتم؟ او خواست من را یا که من او را نمیدانم کـشتی سـوار کـشتی امن حـسیـنم من! با جامـۀ مشکـی حـریف چند طـوفـانم از بچـه گی من پـادوی عباس او بودم جارو کش این خانهام کی گفته مهمانم؟ یک خط وصیت میکـنم یاد همه باشد از هرچه غیر از یا حسین گفتم پشیمانم تکلیف عاشـق چیست بوی اربعین آمد دعـوت کن آقـا جـان مرا والله حـیرانم این روزها زینب اسیر کوچه بازار است بانـو زمین افـتاده از داغـش پـریـشـانم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
هر گدایی که در این قـافـله حـاتم نشود هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود ما همه ریـزهخـورِ سفـرۀ الطـافِ توأیم سـایۀ لطفِ حـسـین از سَرِ ما کم نشـود از همان روز ازل نیز به جز ذکر شما رمـزِ مـقـبـولـیتِ تـوبـه، فـراهم نـشـود! جـمع عـشّـاق شما محـفـل خـوبـان باشد خوبتر از تو کسی در همه عالم نشود هرچه گـشتیم در این جمع ندیـدیم چرا؟ غافـلی را که در این مدرسه آدم نشود!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین دست خالی نیستم سرمایهدارم یا حسین چشمهایم عطر شورانگیز روضه میدهد بسکه هر روز از غمت بیاختیارم یا حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
قلب ما از تو غـم عـشـق تـقـاضا دارد چـشم ما نـیـز فـقـط گـریـه تـمـنـا دارد قـدر بال مگـسی گـوهـر اشک غـم تو قـیـمـتی بـیـشـتـر از گـوهـر دریا دارد هر که در بزم عـزای تو قـدم بگـذارد زیر پـایش پـر جـبـریل مـلک را دارد غیر آغوش تو هر جا بروم نا امن است روضهات امنترین جاست که دنیا دارد آی مردم به خـدا تـربت قُـدسی حـسین اثــر بـیـشـتــری از دم عــیــسـی دارد نیستم در پی درمان مگر از دست حسین عـبد هـنگـام بـلا چـشـم بـه مـولا دارد مرگ از زندگی بیتو سزاوارتر است گـذر عـمـر به هـمـراه تـو مـعـنـا دارد پدرم نوکری آموخت به من روحش شاد بـهـتـریـن ارثــیـه را طـایـفـه مـا دارد ظاهرش سرخ و کبود است اگر سینه ما سـنـد نـوکـری مـاسـت که امـضا دارد سر شکستن وسط روضه تو چیز کمیست عاشق از داغ تو گر جان بدهد جا دارد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
غم کیمیاست پس به همه غم نمیدهند بیامتحـان که چـشـمۀ زمـزم نمیدهند باید سکوت کرد و نشست و نگاه کرد این خانـدان به سائل خود کم نمیدهند درهـم خـریـدهانـد گـداهـای خـویش را اما به وقت لـطـف که درهـم نمیدهند وقتی علم به دست اباالفضل بوده است نـابـرده رنج یک نـخ پـرچـم نمیدهند ذکر مدام و اشک و مناجات لازم است مـحـرم نـگـشـته شور محـرم نمیدهند بیگـریـه بر حـسـین نشد تـوبهام قبول تـوبـه نـکـرده اشـک دمـادم نمیدهـند دیـوانـۀ اویـسـم و دنـدان شـکـسـتـنـش بیدرد را که نـعـمـت مـاتـم نمیدهـند
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
با رخصت از خدای تعالی! فقط حسین ما گـم نمـیشـویـم هَـدَیـنـا فقـط حسین سر خـم نـمیکـنـیم به هر قـبـله دروغ دل را نمیدهـیم به هر جا! فقـط حسین بگذار هرکه خواست گدای کسی شود ما را چه کار با دگران ما فقط حسین! صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین گـفـته خود حضرت عیسی فقط حسین خـیلی دعـام کـرده اگر نـوکـرش شدم دارد هـوای سـیـنهزنش را فقط حسین هرکس که خورده بر در بسته فقط حسن هرکس دلش گرفـته ز دنیا فقط حسین شـکــر خـدا کـه خـادم آل پـیــمـبـریـم ما با یکی خـوشـیم خـدایـا فقـط حسین سـرمـایه مـحـبت زهـراسـت دیـن من سـرمـایـه مـحـبـت زهـرا فقـط حـسین امسال جای ما وسط صحن خالی است یک کـربـلا بده به گـداها فقـط! حسین از شـهـر شـام تا بـرسـد باز پـیـش تو یک ذکر گفت زینب کبری، فقط حسین
: امتیاز
|